خانم ناهید نوری :
به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید
.............................................................................................................
پاسخ دندان شکن از نادر جدیدی :
به نام خداوند مردآفرین که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات نشسته مداوم تو را در کمین !
حتما نظر بدید!!!
۱- با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی؟ چیزی می خوای؟
به غیر از من کس دیگه هم اینجا هست که بتونی نگاش کنی .
همش خیره شدی به من که چی بشه ؟
حالا اینا به کنار ، چرا چشمک می زنی؟
چرا آبرو هاتو واسه من بالا و پایین می کنی؟ خجالت بکش ، شرم کن.
نکنه در موردم
فکر و خیال کنی من زن دارم و زنم رو هم دوست دارم
و قصد ازدواج مجدد هم ندارم . چه معنی داره یه دختر
به یه پسر چشمک بزنه.
_________________________________________
۲ – اگه دیدین دختر با عجله داره راه می ره و یا اگه موردی به طورتون خورد که دختری می دوید .
شما از پشت سر دنبالش کنین و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دارو
ندارم رو برد .
اگه دختر وایساد و شما رو نگاه کرد بازم داد بزنین که: دزد همینیه که ایستاده اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت ،
خوش به حالتون می تونین یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و حالشو ببرین .
ولی اگه ایستاد و فرار نکرد برای این که ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنین که : آی دزد آی دزد
__________________________________
۳ – توی تاکسی اگه کنارت یه دختر نشسته وقتی که خواستین پیاده بشین
بهش بگین مگه نمیای ؟
اون هاج و واج شما رو نگاه می کنه . بهش فرصت ندین و بگین : چه زود جا زدی؟
بعدش در تاکسی رو ببندین و برین. و مابقی ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسی واگذار کنین
۴ – توی پارک با عجله برین کنارش بشینین و بگین معذرت می خوام
که دیر کردم .خب چکارم داشتی که گفتی بیام اینجا؟
______________________________
بهتره یه جایی باشه که چند نفری حضور داشته باشن .
معلومه که اون انکار می کنه .
بعدش نوبت شماست فوری بگین مگه تو نگفتی بیا اینجا این رنگ لباسمه این رنگ روسریمه ؟
باز هم اون انکار می کنه . شما این طوری ادامه بدین .
خب اگه از اینای که اینجا نشستن خجالت می کشی بریم یه جای خلوت .
مطمئنم اون داغ می کنه . بعدش شما با عصبانیت بلند شین و
یه کاغذ جلوش بندازین و بگین سرکار گذاشتی منو ؟
بیا اینم شماره ای که دادی . دیگه به من زنگ نزن وگر نه
می دمت دست پلیس. بعدش ول کنین برین.
___________________________________________
۵ – توی جمع یه سی دی بهش بدین .
بگین خیلی باحال بود دستت درد نکنه .
بازم از اینا داری قیمتش هرچقدر باشه قبوله.
اون مردم دور و بر رو نگاه می کنه و میگه عوضی گرفتی آقا .
شما هم طوری وانمود کنین که انگار حواستون نبوده
که توی جمع هستین و ازش معذرت بخواین و برین سرت جاتون بشینین.
___________________________________________
۶ – مثل معتادها خودتون رو به موش مردگی بزنین و برین جلو
و به لهجه معتادی
بگین خانم دشتم به دامنت
از او چیزا که دیلوز بهم دادین بازم هملاتون هشت؟
دالم می میلم از خمالی به جون تو. هر چی منتظل موندم
نیومدین خیلی شانش آولدم که اینجا پیداتون کلدم .
بیا اینم پولش . اون سرخ و سفید می شه و انکار می کنه
. ولی شما ول کن نشین و هی پیله کنین .
طبق معمول اون انکار می کنه .
شما بگین : خانم من شبا لوی زغال می خوابم
من به اندازه کافی چلکی وسیاه هستم
خواهشا تو یکی دیگه منو شیاه نکن و …
یه ثانیه صبر کن
یه نفر داشت با خدا راز و نیاز می کرد ...
از خدا پرسید : خدا جون میشه یه سوال ازت بکنم ؟؟
خدا : بله بپرس !
مرد : خدایا ... این درسته که میگن 1 میلیون سال واسه تو اندازه ی 1 ثانیه است ؟؟
خدا : بله درسته .. !
مرد : اونوخت 1 میلیارد تومن واست چه قدره ؟؟
خدا : اندازه یه دو زاری ...
مرد : عجب ... خدایا میشه یه دوزاری بهم بدی ؟؟؟
خدا : آره فقط 1 ثانیه صبر کن .....
پاسخهای جالب این دانش اموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها را بخوانید.
درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در اخرین جنگش
اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه
چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟
زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد
علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج
علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات
چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام
چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب
اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد
یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد
چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد
اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ
اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده!!!
خوشگلا باید برقصن ...........امربه معروف
ای قشنگتر از پریا تنها تو کوچه نریا ..... نهی از منکر
دلم فقط تو رو میخواد ............تارک الدنیا
ای خانوم کجا کجا ؟.........صیغه فضولی
دارو ندارمو بگیر مال خودت مال چشات ...صدقه - انفاق
هر کی یارش خوشگله جاش تو بهشته ...وعدة الجنت
یا منو ببر به خونتون یا بیا به خونه ی ما .........جبر و اختیار
پری پری الهی وربپری ............نفرین
و به شوق فردا که تو راخواهم دید ، چشم به راه میمانم ..... انتظار فرج
دیگه دوستم نداری........... سعه صدر
ما میرم به بندر سی هوای یاران .......صله ارحام
آره . خودم فداتم ............ شهادت
یه امشب شب عشقه، همین امشبو داریم ....... لیلة القدر
خداخدای مستون .خدای می پرستون .به حقه هر چی عشقه ما رو بهم برسون .... دعا
منو با خودت ببر ............ هدایت به راه راست
رشد قارچی آمار طلاق و رشد منفی ازدواج در جامعه ی ما , همچنین عدم تناسب تعداد دختران نسبت به پسران(یعنی به ازای هر پسر , 5 دختر)بنده از جان گذشتگی می کنم و تن به ازدواج میدهم.در همین راستا , از تمامی علاقه مندان به وصلت و واجدین شرایط دعوت به عمل می اید.مشخصات خود را تا پایان وقت اداری همین روز به آدرس ایمیل بنده بفرستید, تا 3 سال دیگه که من پول دار شدم , عقد بگیریم..
نکات مهم:
محدودیت سنی: فقط 19 تا 22 سال ..
حداقل مشخصات:
الف) مشخصات ظاهری-قد 165-170 سانتی متر وزن 50-60 کیلو گرم(بیشتر نباشه چون من تو پ فوتبال که نمی خوام)
-چهره ی متناسب و دوست داشتنی
-لباس مارک پوش حتما
-تمایل به عطر های زنانه(عطر مردونه نزنه که من بدم میاد)
-رنگ پوست یا برنزه یا سفید(ما بین نداره , منو گول نزنید -سبزه با برنزه فرق داره)
رنگ چشم هم رنگین باشه لطفا(آبی در ارجحیت می باشد)
-ابدا-تاکید می کنم که ابدا عینکی نباشه-لنز هم فرقی نداره , هردو عینکه
-دماغ عملی نباشه(آخه دکترا می گن بعد از سن 35 افت می کنه و گوشتی می شه)
-مادرش چاق نباشه(آخه علم ژنتیک ثابت کرده که دختر وقتی پا به سن میذاره شبیه مادرش میشه)
-ستخوان درشت حتما( پس فردا پسرمون هم اینجوری میشه خوبه)
-موحتما بلند(جدیدا مد شده مثل پسرا موهاشون رو کوتاه میکنن آأم یاد سرباز فراری میفته!!)
رویش موهاش کم باشه(من پول ندارم که هرروز بفرستمش آرایشگاه)
صداش نرم باشه(از پشت تلفن سکته نکنم وقتی باهاش حرف می زنم)
انگشتای پاش قشنگ باشه(آدم یاد بازیگر تو ارباب حلقه ها نیفته!!)
ب)مشخصات مالی
تک دختر باشه(اگرنه هم که یه خواهر داشته باشه , داداش نداشته باشه که فردا ارث خور بشه)
ترجیحا باباش بالای 65 سال باشه(یا سیگاری باشه , یا سلبقه ی سکته داشته باشه یا سرطان داشته باشه)
باباش حتما پولدار باشه
-باباش یا ماکسیما داشته باشه یا پرادو یا رونیز.سوناتا هم بود قبوله,ذیگه اگه ندارهیه زانتیایی -مزدایی داشته باشه دیگه(پس فردا ماشین عروسیمون آبروریزی نشه)
موبایلش 091 باشه(خوب آنتن بده
خودش حتما شاغل باشه(بابا این حرفای سنتی رو کنار بزارید , توی هزاره سوم زن و مرد باید دوشادوش هم کار کنن)
مهریه یک سکه ی بهار آزادی به نیت خودش
جهیزیه درست و حسابی بیاره-شامل: مبل نشیمن-مبل پذیرایی-مبل نهارخوری-مبل آشپزخونه(جنسش جور باشه,نره از مفت آباد 2 تا تیر و تخته بخره بیاره-سرویس آشپزخونه (قابلمه ها همه تفلون باشه) سرویس قاشق و چنگال زورینگر-سرخ کن-تستر-ساندویچ میکر-وسایل برقی آشپزخونه هم یا مولینکس یا سامسونگ یا دوو(برنداری ارس خزر بیاری)-جاروبرقی و لوازم صوتی و تصویری کامل(سینمای خانگی یا تلویزیون های فلت سامسونگ یا سونی-لباسشویی کنوود-اجاق گاز اگه خارجی نبو یا پادیسان یا سینجر
عروسی هم نمیگیریم.چون تجملات مایه ی بقای زندگی نیست(یه سفر میریم مشهد که متبرک بشیم)
ج)مشخصات تحصیلی
یا کنکوری باشه یا دانشجو(دانشجویان محترم دانشگاه آزاد باید یک ضمانت کتبی از خانواده ی محترم داشته باشن که تا آخر تحصیلات اونا خرج دخترشون رو بدن)
ترجیحا دانشجوی رشته ی کامپیوتر یا رشته های فنی مشابه و پولساز(میخوام چیکار بره دامپروری, فردا بشینه ور دلم
چهار نفر به قید قرعه به عنوان همسر ثابت , بقیه هم صیغه ای
خانمها قبل از ازدواج ................................. بعد از ازدواج
1- وزن ایده آل با چهره ای بشاش .................... چاق و افسرده و منزوی
2- ایستادن در صف سینما و استخر ................. ایستادن در صف شیر و گوشت
3- نوشتن شعر و رمان ................................ نوشتن داستان پرنده در قفس
4- تعطیلات رفتن به دیزن و اسکی ................ تعطیلات شست و شوی خانه و لباسها
5- صحبت تلفنی بی محاسبه زمان ................. اتهام به پر حرفی حتی 10 دقیقه
6- رفتن به سفرهای هفتگی ......................... در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه گیری اخلاقی به ترتیب شماره :
1- آمادگی بدن در روزهای سخت
2- آموزش ایستادگی
3- شهرت باد آورده
4- پر شدن اوقات فراغت
5- حفظ عضلات بدن
6- امنیت کامل
عروسی رفتن دخترها:
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...
حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه... یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!) گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر... توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده ....آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...!
بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره ( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه
عروسی رفتن پسرها:
اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!!
روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!
بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...
توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...
ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!
تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!
کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!
خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!) ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه
لطفا نظر بدید!!!
| |
پسرها نظر یادتون نره |
| |
سیر تکامل آقا پسرها
این آخری رو که توش از اقایون هم یاد شده اگه نمی نوشتم دختر خانوم های محترم شاکی می شدن و اون وقته که میل های سراسر تهدید امیزشون به طرف ایمیل بنده سرازیر می شد. اگر چه همین الانم میفرستن |